خلأ
پرندههای بیدانه
شاخههای بیآواز
جانماز بیآفتاب
حتی صف نانوایی
کوتاه و سوتوکور
غلت میخورند
روی گونهام
تیلههای خیس
آلونکی سیاه
تفسیر خانه است
*
تو رفتهای و بهشت
که زیر پای تو، نه
همین اطراف بود،
دیگر
نیست
نیست
نیست...
تصویرگری: آناهیتا عباسی
گیلاسهای خنده فراواناند
در پیچ و تاب جادۀ تابستان
پا در رکاب، همسفر بادی
تو با دوچرخه رد شدهای از تیر
با خاطرات جادۀ مردادی
موجی است در سیاهی چشمانت
این ابرها نشانۀ باراناند
بادام تلخ اخم چرا؟ وقتی
گیلاسهای خنده فراواناند
اینجا صدای قهقهه میآید
از لحظههای کودکی، از رؤیا
آهستهتر عبور کن از این پیچ
شاید تو را صدا بزند دریا